نشرات زنده
فارسی English عربي
113
-
الف
+

زبان مشترک، سرنوشت مشترک؛ رودکی در نگاه مردم افغانستان، ايران و تاجيکستان

جايگاه رودکی در افغانستان، ايران و تاجيکستان، او را به نماد يک فرهنگ مشترک بدل ساخته است.

در آغاز راهی که زبان فارسی را به حافظه تاريخ سپرد، صدایی برخاست که هنوز خاموش نشده است؛ صدای «ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی»، شاعری که با واژه ها، زمان را مهار کرد و برای فارسی، امکان ماندن را فراهم ساخت. رودکی در سده چهارم هجری، در روزگاری زاده شد که زبان فارسی دَری در حال بيرون آمدن از سايه بود و نياز به کسی داشت که آن را به قامت شعر، انديشه و احساس راست کند.

رودکی در پنج رود چشم به جهان گشود؛ جايی در گستره فرهنگی خراسان بزرگ که امروز در جغرافيايی سياسی به نام تاجيکستان شناخته می شود. آن سرزمين، در آن زمان، بخشی از پيکر واحدی بود که بلخ، هرات، مرو، نيشابور و بخارا را در خود جمع می کرد. کودکی رودکی با موسيقی، حافظه و شنوايی شگفت همراه بود و همين استعداد، او را به دربار سامانیان رساند؛ درباری که فارسی را زبان هويت و فرهنگ می دانست و برای آن جايگاه می ساخت. رودکی در آن فضا، شاعر شد؛ شاعری که شعرش به ستايش قدرت محدود نماند و به توصيف زندگی، گذر عمر و تجربه انسان راه يافت.

برای مخاطب افغانستانی، رودکی بيش از يک نام در کتاب های تاريخ است. او بخشی از شناسنامه زبانی اين سرزمين دانسته می شود. فارسی دَری که امروز در کابل، بلخ و هرات جاری است، همان زبانی است که رودکی به آن جرئت سخن گفتن در شعر داد. بسياری از قرينه های ادبی و روايت های تاريخی، از رفت و آمد رودکی به هرات سخن می گويند؛ شهری که فضای عاطفی آن در برخی از لطيف ترين ابيات او حس می شود. بيت ماندگار  «بوی جوی مولیان آيد همی        ياد يار مهربان آيد همی» در حافظه جمعی فارسی زبانان، تصوير دلتنگی انسانی را ثبت کرده است؛ دلتنگی برای خانه، برای يار، برای آرامشی که در فاصله ها گم می شود. اين شعر، از مرز مکان عبور کرده و به احساس مشترک بدل شده است.

در سنت ادبی افغانستان، رودکی جایگاهی بنيادی دارد. او زبان را ساده گرفت، اما انديشه را ساده نساخت. واژه های او روانند، معنا های او ماندگار. شعر رودکی نشان می دهد که سادگی می تواند عميق باشد و بی تکلفی می تواند به دوام برسد. همين ويژگی سبب شده است که بيتی چون «هر که ناموخت از گذشت روزگار       نيز ناموزد ز هيچ آموزگار» پس از قرن ها، هنوز چون يک اندرز زنده، در زبان فارسی گردش کند و از تجربه زمان سخن بگويد.

در ايران، رودکی به عنوان نقطه آغاز شناخته می شود. ادبای ايرانی او را شاعری می دانند که فارسی را به عرصه شعر فاخر وارد کرد و راهی را گشود که بعدها فردوسی، سنایی، مولانا و حافظ در آن گام زدند. هر سال، روز چهارم دی (جدی)، که معمولا برابر با بيست و پنجم دسامبر ميلادی است، به نام «روز بزرگداشت رودکی» در ايران گرامی داشته می شود. اين يادبود، نشانه احترام به شاعری است که زبان فارسی را شايسته بيان انديشه های بلند دانست و آن را در برابر فراموشی تاريخی استوار ساخت.

در تاجيکستان، رودکی چهره ای هويتی دارد. نام او بر دانشگاه ها، خيابان ها و جشن های ملی نشسته است و يادش با مفهوم فرهنگ ملی گره خورده است. با اين حال، معنا و اهميت رودکی به اين مرز محدود نمی ماند. او به همه جا تعلق دارد؛ به هر جايی که فارسی شنيده می شود و با آن انديشه ساخته می شود. رودکی در زمانی می زيست که مرز های سياسی امروز وجود نداشت و زبان، اصلی ترين پيوند ميان مردم بود.

رودکی با شعر خود، فارسی را به زبان احساس، انديشه و زيستن بدل ساخت. اگر فردوسی بعدها تاريخ را در فارسی جاودانه کرد، رودکی پيش از او، زندگی روزمره، اندوه، شادی و گذر عمر را در اين زبان نشاند. به همين دليل است که شعر او هنوز خوانده می شود و هنوز فهميده می شود. او به فارسی آموخت که چگونه زنده بماند.

امروز، در روزگاری که فارسی زبانان در سه جغرافيا زندگی می کنند و هر کدام تجربه های متفاوتی دارند، رودکی می تواند دوباره معنا بيابد. او می تواند به نماد همبستگی فرهنگی و الزام به هم افزايی بدل شود؛ نشانه ای از اين حقيقت که ايران، افغانستان و تاجيکستان، با همه تفاوت ها، در يک ريشه زبانی تنفس می کنند. بازخوانی رودکی، بازگشت به گذشته نيست؛ نگاه دوباره به امکانی است که زبان فارسی برای آينده در خود دارد.

رودکی يادآور اين معنا است که زبان، خانه مشترک حافظه است. اگر اين خانه هنوز پابرجا مانده، به سبب صدايی است که هزار سال پيش، در بخارا و هرات و خراسان، به فارسی سخن گفت و آن را برای قرن ها آماده ساخت.

نظر شما
ارسال نظر